نفس مامان

خاطرات گذشته2

عزیزکم ،امروز که برایت مینویسیم 35 هفته و 1 روز است که تو درون منی و من هر ثانیه شدیدتر از ثانیهای قبل به تو وابسته میشوم.این روزها با لگدها و تکونهایت بسیار دلگرمم میکنی و با وجود اینکه بی تاب در آغوش کشیدنت هستم احساس میکنم با به دنیا آمدنت همیشه دلتنگ این لحظات میشوم.لحظه هایی که تو درون من دست و پا میزنی و من مدتها به حرکات تو که از روی شکمم پیداست خیره میشوم. پسر عزیزم خدا رو هزاران هزار بار شاکرم که تو این مسیر سخت تنها یار و یاورم بود و همیشه تکیه گاهم بود.حتی یادآوری روزهای گذشته برایم آنقدر سخت است که وقتی فکرشو میکنم فقط میتوانم خدا را به خاطر اینهمه صبر سپاس گویم وبس...  وقتی یاد سوم بهمن 1391 میافتم تمام بدنم ناخداگاه سست ...
24 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد